رای دهید
پروفسور کریستوف استفس

نظام استبدادی

نظام‌های حکومت استبدادی با انتخابات نمیتواند روایی بیابند - قدرت آنها بر پایهٔ خشونت و ستمگری است. چگونه می‌توانند همچنان در بین مردم حمایت پیدا کنند و تا کی می‌تواند کار کند؟

به گفته پروفسور کریستوف استفس (Professor Christoph Stefes)، دانشمند علوم سیاسی از دانشگاه کلرادو در دنور، ایالات متحده، نزدیک به نیمی از کشورها در جهان توسط یک رژیم استبدادی اداره می‌شود. استفس بررسی‌های زیادی در زمینه رژیم‌های استبدادی برای مرکز دانش پژوهشی همزیستی در برلین (Wissenschaftszentrum für Sozialforschung in Berlin) رهبری کرد. اولین نتایج این پژوهش در حال در دسترس است.

سه ستون نظام استبدادی

دانشمندان سه ستون را پیدا کرده‌اند که قدرت رژیم‌های خودکامه بر آنها استوار است: رواداشتگی، سرکوب و همدستی. این سه ستون به یکدیگر وابسته خواهند بود و تا زمانی که در تعادل باقی می‌مانند، اطمینان حاصل می‌کنند که صاحبان قدرت روی زین محکم نشسته هستند.

اشتراک برابر با یکپارچه شدن از شیوه مشارکت است: به مردم پیشنهاد می‌شود در رژیم شرکت کنند تا از آن بهره مند شوند. همبستگی ایجاد شده در این راه از ادعای قدرت یک دیکتاتور حمایت می‌کند که این مشارکت به همدیگر داد و گرفتن است. بر اساس این پژوهش، همدستی ضعیف‌ترین ستون از سه ستون است و کمترین کارایی را بر استواری یک رژیم استبدادی دارد.

سرکوب، سرکوب هر اندیشه مخالف، ابزار نیرومندتری است. استفس به دو نکته اشاره میکند که باید بین سرکوب سخت و نرم جدا باور داشت. نمونه‌ای از سرکوب «نرم» را می‌توان در روسیه یافت. در آنجا، هر از گاهی، به زیان تظاهرکنندگان دست به کار می‌شود و انسانهای مخالف زندانی می‌شوند، اما بیشتر دوران سرکوب به صورت پنهانی صورت می‌گیرد: «از روزنامه‌نگاران ناخواسته به دلیل دروغ بستن شکایت می‌کنند یا مخالفان توسط بازرسان مالیاتی مورد حمله قرار می‌گیرند». استفس می‌گوید: «آقای پوتین این کار را بسیار هوشمندانه انجام می‌دهد».

کارهای سخت و نرم

کارهای «سخت» همانند زندان و شکنجه یا ربودن و کشتن مخالفان رژیم برای حاکمان ستمگر شمشیر دولبه است. آنها از یک طرف ترس از ستمدیدگان را افزایش می‌دهند و آنها را سازگارتر می‌کنند، اما از طرف دیگر می‌توانند مخالفان را نیز تشویق کنند: اگر چنین جنایاتی مشخص شود، ادعای قدرت یک استبدادی را به خطر می‌اندازد.

با این حال، کارهای «نرم» - دگرگونی هدفمند در قوانین مالیاتی یا مسدود کردن حساب‌ها - می‌توانند آسان‌تر و با احتیاط بیشتری اجرا شوند. از آنجایی که آنها به ندرت موضوعی در رسانه‌ها هستند، دستاورد آنها برای خشم کم است و مهمات استدلالی کمی در اختیار مخالفان قرار می‌دهند.

رواداشتگی رمز کامیابی است

رواداشتگی بیشترین کارسازی در نگهداری قدرت برای یک رهبر مستبد یا یک رژیم نااستوار است. در حالی که در یک دموکراسی هر حکومتی از طریق انتخابات رواداشتگی می‌یابد، در یک دیکتاتوری صاحبان قدرت باید رواداشتگی خود را ایجاد کنند. چنین ابزاری برای رواداشتگی بخشیدن احساس میهن پرستی و یا دین پرستی یا ایدئولوژی‌هایی مانند کمونیسم، که دیکتاتور کامبوج، پل پوت از آن استفاده کرد، می‌تواند باشد. فیدل کاسترو در کوبا هر دو را همزمان انجام داد: او با توجه به «همسایه شرور» ایالات متحده، کارت ملی گرایی را بازی کرد و مردم خود را به کمونیسم سوگند داد.

راه دیگر قول دادن به پیروزی بازرگانی و مادی است. برای نمونه، در چین، این وعده به حزب کمونیست اجازه داد تا تمام قید و بندهای ایدئولوژیک را کنار بگذارد و مجبور نباشد از هیچ اعتراضی بترسد. کریستف استفز از نزدیک تجربه کرد که این کار چقدر خوب است. زمانی که در چین تدریس می‌داد، از دانشجویان پرسید که در مورد دموکراسی و نظام چند حزبی در چین چه فکر می‌کنند. او از دانشجویان این پاسخ را شنید: «دموکراسی همه چیز را در اینجا بی‌ثبات می‌کند. نه، ما با این سیستم در چین اکنون از نظر مادی خوب زندگی میکنیم.»

چگونه نظام های استبدادی می توانند سرنگون شوند

از دیدگاه استفس، استبداد تا زمانی کار می‌کند که این سه ستون پایدار و برابر باشند. روزهای یک رژیم استبدادی زمانی به پایان می‌رسد که مردم علیه سرکوب قیام کنند. زمانی که مردم در همدستی دیگر کمک نمی‌کند و فساد در تمام جامعه ترویج کرده باشد. یا زمانی که «یک استبدادگر ناگهان می‌میرد و مسئله جانشینی یکسره حل نشده است».

کریستف استفس تأکید می‌کند که نتایج مطالعه به هیچ وجه نمی‌تواند سرنگونی یک استبدادگر یا پایان یک رژیم استبدادی را پیش بینی کند. اما دست کم می‌توانیم بگوییم: «در این یا آن شرایط احتمال فروپاشی بالاتر از پیش وجود دارد.»

نویسنده : Dirk Kaufmann


برسی کوتاه به رژیم ملا

مردم در ایران به گله‌مندی ادامه می‌دهند. زیرا مردم از بحران اقتصادی، سرکوب و محدودیت روزافزون آزادی‌های فرهنگی رنج می‌برند. به ویژه زنان به طور روشمند و سازمانی مورد برتری بیجا قرار می‌گیرند و فساد تا بالاترین سطوح سیاسی گسترده است. در جمهوری اسلامی، مجلس و رئیس جمهور در رأی نمایشی از شماری انتخاب می‌شوند، اما آیا بدرستی مردم ایران می‌توانند بر سیاست کشورشان انگیزه بخش باشند؟

قانون اساسی ایران بر دو پایه بنا شده است، یکی جمهوری و دیگری دینی. در رأس دولت یک روحانی شیعه به عنوان رهبر معظم انقلاب قرار دارد که توسط شورای خبرگان منصوب می‌شود. مجلس و رئیس جمهور توسط مردم انتخاب می‌شوند. بنابراین بین حاکمیت بیکران خداوند و اراده دموکراتیک مردم تنش وجود دارد. رهبر انقلاب از سال ۱۹۸۹، علی خامنه‌ای، نه تنها در مورد همه مسائل سیاسی تصمیم می‌گیرد، بلکه رهبری نیروهای مسلح، قوه قضائیه، شورای نگهبان و رسانه‌های دولتی را نیز تعیین می‌کند. و می‌تواند مستقیماً در کار دولت و قوه قضائیه دخالت کند. سپاه پاسداران ۱۲۵۰۰۰ نفری نیز به او گزارش می‌دهد که به نوبه خود یک شبه نظامی  متشکل از حدود یک میلیون داوطلب را کنترل می‌کند.

سپاه پاسداران از زمان تأسیس در سال ۱۹۷۹ در رقابت با ارتش عادی بوده و در سال‌های اخیر نفوذ سیاسی فزاینده‌ای به دست آورده است. این امر به تدریج مجلس منتخب را ناتوان ساز خواهد کرد. نمایندگان مجلس به بودجه رای می‌دهند و قوانین را تایید می‌کنند. اما تمام احکام مجلس توسط شورای نگهبان بررسی می‌شود تا مشخص شود که آیا این احکام قانونی است و با رهنمودهای اسلام سازگاری دارد یا نه.

در آخر، مسائل امنیتی نظامی بر همه تصمیمات سیاسی حاکم است. بر اساس قانون اساسی، رئیس جمهور منتخب پس از رهبر انقلاب دومین مقام عالی را دارد. اما آزادی کارکرد او محدود شده است. بالاخره بستگی به توافق با منافع رهبر انقلاب دارد. بدیهی است که مجلس و رئیس جمهور با قدرت عظیم نهادهای انقلابی مذهبی روبرو شوند. با این وجود، برای مردم ایران همچنان مهم است تا حقوق خود را بازخواست کنند و تاکنون هیچگاه به این هدف نرسیده‌اند.


جین شارپ ، از دیکتاتور به دموکراسی، ۶۴۰ کیلو بیت


سه شنبه 15 خرداد 2583


دیدگاها