جورج اورول درباره دشمن جعلی به دشمن واقعی چه میگوید؟
رومان ۱۹۸۴ نوشته ی جورج اورول (George Orwell) یکی از برجسترین آثار ادبی قرن بیستم است که چشم انداز تاریک از یک حکومت توتالیتر را ترسیم می کند. در این اثر اورول آینده ای را به نما می گذارد که در آن یک حکومت تمامیت خواه و سرکوبگر به رهبری فردی به نام برادر بزرگ (Big Brother) تمام عباد زندگی را کنترل می کند. در این دنیای دیستوپیایی یا پاد آرمان شهر (جامعه ای خیالی که پلیدی ها و رذایل آن با هدف عبرت آموزی اخلاقی یا سیاسی به تصویر کشیده می شوند)، حکومت افکار و گفتار و رفتار مردم را به دقیقت زیر نظر دارد و با ابزارهای همانند پروپاگاندا، تبدیل واقعیت و ایجاد ترس و ارعاب جامعه را کنترل میکند. در این جامعه دیستوپیایی گناهکاران به راحتی در معرض زندان و شکنجه و اعدام قرار می گیرند. آزادیهای فردی و حریم خصوصی افراد به شدت توسط قوانین حکومتی پایمال می شوند.
در حالی که صفات نمایشی بنام تله اسکرین در همه ی منازل بر جاسوسی شهروندان نصب شدند و گفتار و رفتار مردم را حتی در خانه هایشان رسد می کنند، شهروندان مجبورهستند همیشه با چهره ای سرشار از خوشبینی و لبخند به این صفات نمایشی نگاه کنند تا کوچکترین شک و شبهه ای از نا رضایتشان نشان داده نشود. زیرا در غیر این صورت مورد خشم فرمانروایان قرار می گیرند. مفاهیمی همانند پلیس افکار، جرم اندیشه، تحریف تاریخ، گفتار نو، دوگان باوری و همچنین دشمن جعلی از ویژگی های کلیدی این جهان دیستوپیایی هستند که به شکل بی رحمانه جامعه را تحت سلطه حزب حاکم نگه می دارند.
یکی از ویژگیهای کلیدی نظام حاکم در پاد آرمان شهر ۱۹۸۴، خلق یک دشمن جعلی توسط حکومت است. دشمنی که هیچ کس دقیقاً از نزدیک او را نمی شناسد. با این وجود دائما سایه او بر جامعه سنگینی میکند. حکومت از این دشمن جعلی به عنوان ابزاری برای کنترل جامعه و تحکیم قدرت خود استفاده می کند. در داستان جورج اورول، این دشمن فرضی در شخصیتی به نام گولچتین مجسم شده است. گولچتین به عنوان دشمن شماره یک حکومت شناخته می شود. در حالی که هیچ کس مطمئن نیست آیا او واقعا وجود خارجی دارد یا نه. با این حال به عنوان دشمن بزرگ ملت معرفی می شود و پروپاگاندای حکومت بگونه ای او را به تصویر می کشد که شر مطلق باشد. بزرگترین تهدید برای کشور به حساب بیاید و تمام مشکلات جامعه و چه بسا تمام مشکلات جهان به او نسبت داده می شود. دشمن فرضی ابزاری در دست نظام حاکم برای روشن نگه داشتن شعله ترس و تنش در جامعه است. ترس و تنش ای که مردم را وادار به اطاعت می کند. دشمن فرضی ابزار قدرت است که نظام حاکم از آن برای تحکیم قدرت و کنترل جامعه استفاده می کند. به این میگویند :«هنر توهم سازی از یک دشمن ساختگی».
دشمنی که گرچه هیچگاه ظهور نمیکند، اما همواره سایه حضورش بر جامعه سنگینی می کند و به نظام حاکم این امکان را میدهد که احساسات، افکار و رفتار مردم را مدیریت کند. مردمی که از هراس این دشمن خیالی به حزب حاکم و به برادر بزرگ پناه می برند. در چنین شرایتی سیستم خودش را مجاز می داند که هر گونه نافرمایی یا اندیشه مخالف را به شدت سرکوب کند.
درست است که جورج اورول دارد در یک داستان تخیلی زمینه سازی می کند، اما همزمان به خوانندگان خود هشدار میدهد که رژیمهای توتالیتر می توانند با خلق یک دشمن جعلی در دل مردم ترس و واهمه بیافرینند و از این ترس و واهمه برای تحکیم قدرت و برای کنترل جامعه سوء استفاده کنند.
در ضمن دشمن ساختگی باعث ایجاد اطاعت و همبستگی اجباری مردم با حکومت می شود. مطابق نظریه جورج اورول، حکومتهای توتالیتر برای کنترل همه جانبه مردم و توجیح سیاستهای سرکوبگرانشان نیاز به یک دشمن خارجی دارند که باید دائما وجود داشته باشد. اهمیت ندارد که آیا این دشمن در واقعیت وجود داشته یا نداشته باشد بلکه در هر صورت به حکومت این امکان را میدهد که در مردم احساس ترس و ناامنی ایجاد کند. در مردم این باور درهم آمیز را به وجود بیاورد که ما مورد تهدید هستیم، ما در حال جنگ هستیم و به این ترتیب توجه مردم را از مشکلات واقعی داخل کشور گمراه کند.
نظام حاکم از دشمن فرضی برای توجیح مشکلات داخلی استفاده می کند. مشکلات اقتصادی را گردن دشمن می اندازد. مشکلات فرهنگی و اجتماعی و غیره را گردن دشمن می اندازد. نظام حاکم میگوید، پول کشور بی ناچار برای مسائل نظامی خرج میشود تا در برابر دشمن مقاومت کنیم. این بهانه ای می شود تا نا کارآمدی های اقتصادی و فقر موجود در جامعه را توجیه کند.
به گفته دیگر دشمن جعلی ابزاری برای بهانه جویی شرایط نابسامان اقتصادی و اجتماعی و برای توجیح خرج های نظامی است و همچنین برای گمراهی افکار مردم است تا به درآمدها از فروش منابع طبیعی کشور تسلط داشته باشد. نظام حاکم مردم را به توان فرسایی مشکلات و سختی ها به شور می آورد با این بهانه که کشور در جنگ پدیدار شده است و هر گونه گلایه به روند روال موجود، خیانت به کشور محسوب میشود.
به این ترتیب حکومت همینگونه که خودش را به عنوان ناجی کشور در برابر تهدیدهای دشمن خارجی معرفی میکند، به خودش مشروعیت می بخشد تا نارضایتی ها و اعتراضات داخلی را سرکوب کند. دشمن فرضی ابزاری است که حکومت از آن برای منحرف کردن خشم و نفرت مردم استفاده می کند.
در داستان ۱۹۸۴، مراسمی به نام مراسم دو دقیقه نفرت روزانه اجرا می شود. در این مراسم همانگونه که مردم تصویر گولچتین را روی یک صفحه نمایش بزرگ می بینند، باید فریاد بزنند، ناسزایی بگویند و نفرت خودشان را نسبت به دشمن ابراز کنند.
این یکی از روش های کنترل روانی مردم هست. در مراسم دو دقیقه مردم باید ابتدا نفرت شدید خودشون را نسبت به دشمن فریاد بزنند و سپس احساس وفاداری و عشق و اطاعت خود را نسبت به برادر بزرگ ابراز کنند.
برادر بزرگ همان رهبر حکومت توتالیتر است که برای نمونه از مردم در برابر تهدیدهای دشمن حفاظت میکند. اورول در توصیف این رویداد می نویسد: « نفرت به گولچتین تا جایی در وجود وینستون رخنه کرده بود که حتی لحظه ای نمی توانست به چیزی دیگری از نابودی او فکر کند.»
در همین حال حس وفاداری و عشق به برادر بزرگ مانند موجی به او باز می گشت. این نقل و قول نشان می دهد که چگونه حزب حاکم از دشمن فرضی برای مدیریت احساسات و عواطف و هیجانات مردم استفاده می کند. نفرت مردم را از خودش منحرف می کند، خشم مردم را به مکانی ناشناخته و به سوی پدیده انگاشته هدایت می کند. به سخن دیگر نفرت مردم را به یک دشمن ساختگی متمرکز می کند.
جالب این جا است که قشر پرشماری از مردم با او همراه می شوند، چرا که در حالت ترس و استراب به سر می برند که مبادا نافرمانی ها و اعتراضات داخلی در نهایت به پیروزی دشمن و نابودی کشورشان منجر شود.
در رومان ۱۹۸۴، گولچتین یا همان دشمن جعلی هیچ وقت در واقعیت ظهور نمی کند، اما ترس و وهشت همواره در جامعه وجود دارند. در واقع، حکومت با استفاده از این تهدید خیالی، تمامیت خواهی و کنترل کامل و سرسختانه بر جامعه را توجیح می کند.
جورج اورول در این باره می نویسد: « آنها به تهدیدی احتیاج داشتند که مردم از آن بترسند، تهدیدی که باعث شود همه مردم به این جهنم متکی باشند.» گولچتین همان تهدید بود.
کاربرد اقتصادی و سیاسی استفاده از تکنیک جنگ با دشمن جعلی برای حزب حاکم استفاده زیاد دارد تا بتواند توجیح کند که چرا منابع اقتصادی کشور باعث بهبود زندگی مردم نمی شود. توجیح حکومت است که این منابع به اجبار برای سرمایه وزری در جنگ میشود. به این ترتیب حکومت میتواند شرایط سخت زندگی مردم را به جنگ نسبت بدهد. این باور را در ذهن مردم نادرست بیان کند که اگر مجبور به تحمل سختی ها و محدودیت ها هستید، دلیل آن است که ما در حال تهدید و خطر جنگ با دشمن خارجی هستیم.
تحت این شرایط شهروندانی که بخواهند با رفتار غیرمسئولانه خود با اعتراض و انتقادهایشان نظم و امنیت داخلی را نابسامان کنند، خیانتکاربه وطنشان هستند، زیرا کشورشان را در مقابل دشمن خارجی ناتوان می کنند. دشمنی که خود حکومت می داند جعلی و ساختگی است و تهدید واقعی محسوب نمی شود. اما حکومت به مردم اینگونه القا کرده است که ما در یک هدف خطر حمله دشمن واقعی هستیم.
در پاد آرمان شهر یا دیستوپیایی ۱۹۸۴ که جورج اورول تصور کرده است، حزب حاکم بدون اشتباه عمل می کند. اما در واقعیت، حکومتهای توتالیتر گاهی مرتکب اشتباهات بزرگی می شوند. یکی از این اشتباهات آن است که ناگهان دشمن فرضی به دشمن واقعی تبدیل می شود. به عبارت دیگر خودشان در دامی می افتند که خودشان پهن کرده اند. در این حالت حکومت توتالیتر که قرار بود همیشه در معرض تهدید جنگ باشد ولی قرار نبود واقعاً بجنگند. اما ناگهان این بار وادار به یک جنگ واقعی می شود و درگیر بحران هايی می شود که کنترل آن بسیار زیاد دشوار می شود.
زمانی که دشمن ساختگی به دشمن واقعی تبدیل بشود، منابع عظیمی صرف جنگ و مقابله با دشمنی باید بشود که قرار بود پوشالی باشد، اما ناگهان به آهنین عذاب در آمده است. این شرایط بیشتر به نابودی نیروهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حکومت منجر می شود. بر خلاف تهدیدهای توهم امیز، جنگ واقعی عواقب سنگینی به همرا ه دارد که امکان ناپزیر است تا نظام حاکم بتواند از عهده مدیریت آن برآید.
جنگ واقعی بیش از پیش باعث فرسایش منابع حکومت می شود. از طرف دیگر نظام حاکم با مردمی مواجه می شود که حالا در توانایی حکومت برای محافظت از کشور دچار تردید شدند. این احساس تردید منجر به نارضایتی و از دست رفتن کنترل حکومت بر جامعه می شود. در انتها این شیب لغزنده منجرب به سقوط و فروپاشی نظام تمامیت می تواند شود.
بدین ترتیب اگر دشمن فرضی که در کل برای نظام تحکیم قدرت و کنترل جامعه خلق شده بود به یک واقعیت تبدیل بشود، همانند کابوسی که به واقعیت تبدیل شده است. اگر نظام توتالیتر آشکار وارد جنگ واقعی با دشمنی بشود که قرار بود جعلی و ساختگی باشد، تحت این شرایط همان ابزاری که قرار بود نظام برای تحکیم قدرت و تسلط بر مردم از آن استفاده کند، همین ابزار وسیله ای برای نابودی خودش تبدیل خواهد شد.
کانال یوتیوب: آوای فلسفه
جورج اورول ،۱۹۸۴ ، ۴ مگا بیت
دوشنبه 28 آبان 2583