ندانم انگاران در مورد زندگی چه گفته اند؟

این گزارش به بررسی دیدگاههای دو چهره بزرگ خردگرا و خداناباور میپردازد: حکیم شرقی عمر خیام و غربی باروخ د اسپینوزا(Baruch de Spinoza). نویسنده، متفکر، زبانشناس و مترجم ایرانی، پروفسور داریوش آشوری، ندانم گرایی «آگنوستیسیسم» (Agnostizismus) را به عنوان ندانم انگاری پیشنهاد کرد. با این حال، ندانم گرایی«آگنوستیسیسم» میتواند تا حدودی گمراهکننده باشد، زیرا به کسی اشاره دارد که نمیداند یا به عبارت سادهتر، نمیخواهد بداند.
حکیم عمر خیام
عُمَر خَیّام نِیشابوری (نام کامل: غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری؛ زاده ۲۸ ارديبهشت ۱۶۰۷ – درگذشته ۱۲ آذر ۱۶۹۰ ایرانی یا ۱۸ مه ۱۰۴۸ – ۴ دسامبر ۱۱۳۱ میلادی) خیامی و یا خیامی النّیسابوری نامیده میشد. او در خراسان بزرگ و شهر نیشابور متولد شد. او فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و شاعر رباعیات ایرانی در دوره سلجوقی بود. اگرچه جایگاه علمی خیام بالاتر از جایگاه ادبی اوست، اما شهرت خود را مدیون رباعیات منسوب به اوست که شهرت جهانی دارند. او شهرت خود را در غرب به ویژه مدیون ترجمه رباعیات خود به انگلیسی توسط ادوارد فیتزجرالد است. خیام یکی از بزرگترین دانشمندان و شاعران جهان است. اشعار او عمیق، فلسفی و عرفانی است. این شاعر بزرگ با قلم زیبای خود چنان اشعاری سرود که قرن ها پس باعث پیدایش یک جنبش فکری بزرگ شد که به نام وجودگرا (اگزیستانسیالیسم) و یا حتی پوچگرایی(نهیلیسم ) مشهور شد..
در دوران خیام، فرقههای مختلف سنی و شیعه، و همچنین اشاعره و معتزله، درگیر بحثها و مجادلات اصولی و کلامی بودند. گروههای مختلف دائماً فیلسوفان را به کفر متهم میکردند. جامعه گرفتار تعصب بود و هیچکس جرأت ابراز عقیده نداشت. حتی امام محمد غزالی نیز از اتهام کفر در امان نبود. نگاهی به سیاست خواجه نظامالملک این وضعیت را نشان میدهد. او با همه پیروان مذهبی که با مذهب خودش در تضاد بود، بدرفتاری میکرد و آنها را منحرف از راه حق و ملعون میخواند. رویدادهای سیاسی مهمی نیز در زمان خیام رخ داد.
- سقوط دولت آل بويه
- قيام دولتِ سلجوقي
- جنگهاي صليبي
- ظهور باطنيان
ابن سینا و ابوریحان بیرونی پیش از این در اوایل زندگی خیام به پایان زندگی خود رسیده بودند. نظامی عروضی سمرقندی، خیام را «برهان حق» و ابوالفضل بیهقی را «امام زمان خود» نامیده است. خیام جانشین ابن سینا و استاد بیبدیل فلسفه طبیعی، ریاضیات، منطق و متافیزیک محسوب میشود. صادق هدایت با تحلیل دیدگاههای خیام، تعریفی مختصر از دین ارائه میدهد: «دین عبارت است از مجموع احکام جبری و تکلیفاتی که اطاعت آن بی چون و چرا بر همه واجب است و در مبادی آن ذرهای شک و شبه نمیشود به خود راه داد و یک دسته نگاهبان از آن احکام استفاده کرده مردم عوام را اسباب دست خودشان مینمایند.»
این دقیقاً همان چیزی است که خیام آن را مسخره میکند. او به عنوان یک دانشمند و فیلسوف، نمیتواند ادعاهای دین را بپذیرد. در بسیاری از موارد، آنها حتی با باورهای خودش نیز در تضاد هستند.
اما اهمیت کار خیام چیست؟ هدایت دوباره توضیح میدهد که:«امروزه اگر کسی بطلان افسانهای مذهبی را ثابت بنماید چندان کار مهمی نکرده است، زیرا از روی علوم خودبهخود باطل شده است. ولی اگر زمان و محیط متعصّب خیّام را در نظر بیاوریم کار او بیاندازه مقام او را بالا میبرد.»
به یک معنا، خیّام را میتوان یک طبیعتگرا دانست. در نظام فکری او، هیچ رازی برای زندگی وجود ندارد و هیچکس راه درست را نمیداند. هر که ادّعا کند راز جهان را کشف کرده، دروغ میگوید.
کس نیست که این گوهرِ تحقیق بِسُفْت
هر کس سخنی از سرِ سودا گفتند
زآنروی که هست، کس نمیداند گفت
(ترانه های خیام، شماره ۸ از صادق هدایت)
باروخ اسپینوزا
باروخ اسپینوزا (که بعدها با نام بندیکت د اسپینوزا شناخته شد؛ ۲۴ نوامبر ۱۶۳۲ - ۲۱ فوریه ۱۶۷۷) فیلسوف مشهور هلندی با تبار پرتغالی-سفاردی بود. او یکی از مهمترین عقلگرایان و جبرگرایان فلسفه قرن هفدهم است و از پیشگامان نقد دینی و روشنگری در قرن هجدهم محسوب میشود. اسپینوزا در زمانی زندگی میکرد که اندیشه آزاد نه تنها عملی شجاعانه، بلکه خطرناک نیز بود. از سنین پایین، او هوشی را نشان داد که او را از دیگران متمایز میکرد. با این حال، گرایش او به فلسفه و شکگراییاش، او را برای کسانی که به اقتدار مطلق سنت اعتقاد داشتند، به مشکلی تبدیل کرد. در سن ۲۳ سالگی، او از جامعه خود اخراج شد و این حکم آنقدر سنگین بود که حتی خانوادهاش اجازه صحبت با او را نداشتند. "جرم" او چیزی کمتر از تفکر عمیق نبود. او وجود خدای شخصی را زیر سوال برد، جاودانگی روح را انکار کرد و ادعا کرد که دین تا حد زیادی ساخته دست بشر است و نافرمانی را وظیفه میداند. اسپینوزا هرگز تسلیم نشد و زندگی جدید خود را در تبعید فکری با آرامشی شگفتانگیز پذیرفت.
او نه به دین دیگری پناه برد و نه تلاشی برای احیای جایگاه اجتماعی خود کرد. او زندگی سادهای داشت، به عنوان تراشنده عدسی کار میکرد و آثاری نوشت که تاریخ فلسفه را شکل دادند. او در کتاب «اخلاق» که پس از مرگش منتشر شد، جهانبینیای را ترسیم کرد که در آن خدا موجودی جدا از جهان نبود، بلکه تمامیت خود طبیعت بود. او استدلال میکرد که خوشبختی نه در ثروت یا شهرت، بلکه در فهم و توانایی دیدن روشن جهان و پذیرش اجتنابناپذیری آن بدون ترس یا ناامیدی نهفته است.
کسانی که او را میشناختند، او را مردی آرام و تقریباً متفکر شرح میکردند که فلسفه برایش نه فقط یک نظریه، بلکه یک شیوه زندگی بود. او باور داشت که راز آزادی در درک طبیعت انسان و پذیرش این نکته نهفته است که بخش زیادی از آنچه ما را عذاب میدهد، از جهل یا شور و شوق کنترل نشده ناشی میشود.
اگر کسی میتوانست شرحهای عملی برای زندگی بدونه از ترس، نفرت و نگرانی ارائه دهد، آن شخص او بود. ایدههای او نوید تسلی ساده را نمیدهند، بلکه راهی برای زندگی با عزت و آرامش درونی هستند.
چهار شاخه اندیشه اسپینوزا عبارتند از:
- متافیزیک
- اخلاق
- فلسفه سیاسی
- معرفتشناسی
۱.۱) رنجهای بشر از دیدگاه حکیم خیام
فلسفی و انسانی میپردازد. او از طریق ترانههایش، درد و احساسات نسلهای مختلف را بیان میکند و تلاش میکند تا این مسائل را با زبانی روشن حل کند. او سوالات مذهبی را به مسخره میگیرد و از ریشه و اساس اندیشه آزاد خود دفاع میکند. فلسفه خیام بیان میکند که زندگی بیدلیل و گذرا است. بنابراین، او اهمیت غنیمت شمردن لحظه و لذت بردن از زندگی را آموزش میدهد. او با خرافات و باورهای مذهبی زمان خود مخالف است. به نظر او، مردم باید به واقعیتهای ملموس زندگی توجه کنند. به نظر او، مرگ و زندگی بیاهمیت هستند و مردم باید به جای غم و اندوه، از لحظات خود لذت ببرند. او از شراب به عنوان نمادی از لذت بردن که منجر به فراموشی و شادی میشود، استفاده میکند و بر اهمیت دوری از غم و ناامیدی تأکید میکند. خیام با نگاه بدبینانه خود به زندگی و سرنوشت، زندگی را به سراب تشبیه میکند و مردم را از غفلت از لحظات خود و دنبال کردن شادی برحذر میدارد. در مجموع، خیام فیلسوف و شاعری ژرفاندیش است که دیدگاههای فلسفی خود را با عباراتی ساده و قابل فهم در اشعارش بیان میکند.
آنجا می و شیر و انگبین خواهد بود
گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار چنین خواهد بود
(ترانه های خیام، شماره ۸۸ از صادق هدایت)
«حکمی که قضا بُود، ز من میدانی؟»
در گردش خویش اگر مرا دست بُدی
خود را برهاندمی ز سرگردانی
(ترانه های خیام، شماره ۳۳ از صادق هدایت)
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکل حواله کاندر رَهِ عقل
چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است
(ترانه های خیام، شماره ۳۴ از صادق هدایت)
۱.۲) رنجهای بشر از دیدگاه اسپینوزا
پیشنهاد اسپینوزا ساده اما دگرگونکننده است. «از جنگیدن با امر اجتنابناپذیر دست بردارید! بسیاری از رنجهای بشر ناشی از مقاومت ما در برابر واقعیت است، ناشی از ناتوانی ما در پذیرش این است که جهان برای برآورده کردن خواستههای ما طراحی نشده است. ما آرزو میکنیم همه چیز متفاوت باشد، که زندگی آنطور که ما میخواهیم پیش برود، اما طبیعت با خواستههای ما مطابقت ندارد. هیچ چیز در طبیعت تصادفی نیست. همه چیز توسط ضرورت طبیعت برای وجود و عمل به شیوهای خاص تعیین میشود.» به عبارت دیگر، جهان از قوانین خود پیروی میکند و ناامیدی ما ناشی از عدم درک آنها یا آرزوی ما برای متفاوت بودن آنهاست.
پذیرش واقعیت به معنای تسلیم شدن منفعلانه در برابر آن نیست، بلکه به معنای دیدن واضح آن است. اسپینوزا تأکید کرد که دانش کلید آزادی است. وقتی بفهمیم چرا اتفاقات رخ میدهند، دیگر احساس قربانی بودن در سرنوشت را نداریم. وقتی چیزی به ما آسیب میرساند، باید از خود بپرسیم: آیا میتوان آن را تغییر داد؟ اگر پاسخ منفی است، مبارزه با آن فقط رنج غیرضروری به همراه خواهد داشت. اگر پاسخ مثبت است، عمل جایگزین شکایت است. اسپینوزا نمیگفت که نباید احساسات را تجربه کنیم، بلکه میگفت نباید برده آنها باشیم. اجرای این پیشنهاد به ویژه دشوار است زیرا ما به انتظارات خود پایبندیم: این ایده که جهان باید عادلانه باشد، عشق برای همیشه دوام داشته باشد و مردم باید طبق اصول اخلاقی ما عمل کنند. با این حال، طبیعت از شکایات ما اطاعت نمیکند. اولین قدم برای صلح، دیدن چیزها همانطور که هستند، بدون تحریف، بدون توهم و بدون انتظار از اینکه جهان با ما سازگار شود، است. این به معنای دست کشیدن از عمل نیست، بلکه به معنای دست کشیدن از هدر دادن خود در مبارزات بیهوده است. اگر در انجام این کار موفق شویم، شروع به درک معنای آزادی واقعی برای اسپینوزا میکنیم.
۲.۱) آزادی از دیدگاه حکیم خیام
صادق هدایت درباره خیام مینویسد: «او در ترانههایش میکوشد تا همه مشکلات، معماها و مجهولات را با زبان و سبکی خاص حل کند. او پرسشهای دینی و فلسفی را با خندهای خشمگین و لرزان بیان میکند و سپس به دنبال راهحلهای ملموس و درست میگردد.» خیام طرز فکر و سلیقهای خاص دارد. او با هوش و ذکاوت به مطالعه جهان هستی میپردازد، نتیجه میگیرد و گاهی پرسشهای دینی را به مسخره میگیرد. به عبارت دیگر، او در امور دینی ریاکار نیست و بیرحمانه به دنیاطلبان نادان حمله میکند. زیرا به گفته صادق هدایت، «فيلسوفی همانند خيام كه فكر آزاد و خرده بين داشته نمی توانسته كوركورانه زير بار احكام تعبدی، جعلی، جبری و بی منطق فقهای زمان خويش برود و به افسانه های پوسيده و دام بی خردی آنها ايمان بياورد.» این فیلسوف مرموز زمان ملکشاه، ترانههایی با منطق شگفتانگیز میسراید و اجازه میدهد افکارش از پشت پرده راز، با صدای بلند و واضح طنینانداز شود. او با بیانی تحسینبرانگیز، قوانین پیرامون خود را زیر سوال میبرد و با خرافات و اوهام آشکار مبارزه میکند. بدین ترتیب، روش مبارزه او با باورهای نادرست در تمام رباعیاتش آشکار میشود.
یک ذره خاک و با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
(ترانه های خیام، شماره ۴۱ از صادق هدایت)
۲.۲)آزادی از دیدگاه اسپینوزا
اسپینوزا شرح میهد که آزادی در انجام آنچه میخواهیم نیست، بلکه در درک این است که چرا آنچه را که میخواهیم میخواهیم. ما باور داریم که ارباب انتخابهای خود هستیم و هر یک از تصمیمات ما عملی از روی اراده ناب است. اما اسپینوزا این توهم را با سردی بیرحمانهای در هم میشکند. ما باور داریم که آزاد هستیم زیرا از کارهای خود آگاه هستیم، اما دلایلی را که ما را برمیانگیزند نمیدانیم. اسپینوزا نوشت که اراده آزاد، آنطور که معمولاً تصور میکنیم، وجود ندارد. هر میل، هر عمل و هر تصمیمی که میگیریم توسط زنجیرهای از دلایل برگزیده میشود که بسیاری از آنها برای ما ناشناخته هستند. بنابراین، برای اسپینوزا، آزادی واقعی نه در توانایی انتخاب خودسرانه، بلکه در درک آنچه ما را به حرکت در میآورد، نهفته است. تنها زمانی که عواملی را که ما را به حرکت در میآورند درک کنیم، میتوانیم آگاهانه عمل کنیم. از سوی دیگر، اگر به خودمان اجازه دهیم که توسط احساسات، ترسها، خشم و خواستههای بی سروته جارو شویم، مانند برگهایی در باد هستیم که توسط نیروهایی فراتر از کنترل ما رانده میشوند. اما وقتی ماهیت احساسات و دلایل پشت انگیزههایمان را درک کنیم، دیگر برده آنها نیستیم. بنابراین، یک فرد آزاد کسی نیست که هر کاری دلش میخواهد انجام میدهد، بلکه کسی است که از روی دانش عمل میکند نه واکنش خودکار. این پیشنهاد برخلاف غرایز ماست، زیرا ما تمایل داریم باور کنیم که خودمان هر تصمیمی را میگیریم و کنترل کامل زندگی خود را داریم. اما اسپینوزا ما را مجبور میکند بپذیریم که اغلب اینطور نیست. چرا به ایدههای خاصی میچسبیم؟ چرا از کلمات خاصی رنجیده میشویم؟ چرا برای چیزهایی تلاش میکنیم که وقتی به آنها دست مییابیم، شادی مورد انتظار را برای ما به ارمغان نمیآورند؟ برای اسپینوزا، آزادی زمانی شردع میشود که ما از رفتار تکانشی دست برداریم و آگاهانه رفتار خود را مشاهده کنیم. این به معنای حذف احساساتمان نیست، بلکه به معنای درک آنهاست تا ما را کنترل نکنند.
۳.۱) خوشبختی از دیدگاه حکیم خیام
فلسفه خیام اساساً مبتنی بر درک عمیقی از «ارزش مثبت زندگی» است. رویکرد او به زندگی و حیات گیتایی بشر، رویکردی ریشهای است. این ریشه که نقطه آغاز تمام اندیشههای اوست، «شادی» است. تمام توجه خیام بر این نظریه بنیادی متمرکز است که زندگی انسان از «شادی» سرچشمه میگیرد، از «شادی» میگذرد و با «شادی» همراه است. بتور کلی اینکه، اگر «شادی» را از زندگی انسان حذف کنیم، معنای حیاتی و محتوای خود را از دست میدهد و چیزی جز یک بیزندگی پوچ و خیالی باقی نمیماند. آیا تاکنون متفکری مبانی معنای زندگی انسان را چنین مورد توجه قرار داده است؟ و آیا ما آنها را به طور سیستماتیک تشخیص دادهایم؟ و آیا از پیامدهای اجتماعی اجتنابناپذیر «فلسفه شادی» آگاه هستیم؟ بهتر است از خودمان شروع کنیم و بگذاریم کلمه شادی سخن بگوید.
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش بماهتاب، ای ماه که ماه
بســیار بگرﺩﺩ و نیـابـد مـا را
(ترانه های خیام، شماره ۱۱۲ از صادق هدایت)
گویی ز لب فرشتهخویی رستهست
پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی
کآن سبزه ز خاک لالهرویی رستهست
(ترانه های خیام، شماره ۶۳ از صادق هدایت)
۳.۲) خوشبختی از دیدگاه اسپینوزا
اسپینوزا استدلال کرد که خوشبختی در چیزهای بیرونی یافت نمیشود، بلکه در شفافیت درونی است. ما زندگی خود را صرف جستجوی لذت، شناخت و موفقیت میکنیم، گویی اینها تنها راههای رسیدن به رضایت هستند. با این حال، به گفته اسپینوزا، هر خوشبختی که به چیزهای بیرونی وابسته باشد، شکننده است.
زمانی رفاه ما به شانس، عشق شخص دیگر یا جایگاه اجتماعی بستگی دارد، در ترس زندگی میکنیم زیرا همه اینها میتوانند ناپدید شوند. به گفته اسپینوزا، خوشبختی واقعی نه بر اساس آنچه داریم، بلکه بر اساس نحوه درک ما از خودمان است. او مینویسد: «خوشبختی پاداش برتری نیست، بلکه خود برتری است.» با این گفته، او این ایده را رد میکند که خوشبختی چیزی است که تنها پس از برآورده شدن شرایط خاص به دست میآید. خوشبختی یک هدف دور نیست، بلکه راهی برای زندگی در اینجا و اکنون است. این در مورد جمعآوری چیزها یا ثروتاندوزی نیست، بلکه یافتن رضایت در پذیرش واقعیت به همان شکلی که هست است.
خوشبختی پاداشی برای انجام کار درست نیست؛ انجام کار درست بزرگترین منبع خوشبختی است. پذیرش این پیشنهاد دشوار است زیرا ما عادت داریم خوشبختی را چیزی بدانیم که باید به دست آید، نه چیزی که بتوان آن را تمرین کرد. اما اسپینوزا ما را دعوت میکند تا به آن متفاوت نگاه کنیم. به جای اینکه از خود بپرسیم برای خوشبختی چه چیزی کم داریم، باید از خود بپرسیم که چرا باور داریم خوشبختی در چیزی است که هنوز نداریم. اسپینوزا گفت، خوشبختی نه از آنچه داریم، بلکه از شفافیت که با آن وجود خود را درک میکنیم، ناشی میشود. کسانی که این را میفهمند، زندگی در انتظار چیزی خارجی برای تکمیل خود را درنگ میکنند و خوشبختی را در لحظه حال مییابند.
۴.۱) عشق بدون ترس از دیدگاه حکیم خیام
این شعر بیان میکند که مشکلات و ویرانیهای جهان ناشی از نفرت و بیعدالتی است. خیام بر ارزشها و زیباییهای نهفته در درون خاک پافشاری میکند و به بزرگی و گرانبهایی آن اشاره میکند. در کل، این شعر نگاهی انتقادی به وضعیت جامعه دارد و توجه را به گنجینههای نهفته در درون جلب میکند.
بیدادگری شیوهٔ دیرینهٔ توست
ای خاک اگر سینهٔ تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینهٔ توست
(ترانه های خیام، شماره ۳۹ از صادق هدایت)
در بندِ سرِ زلفِ نگاری بودهست
این دسته که بر گردنِ او میبینی
دستیست که بر گردنِ یاری بودهست
(ترانه های خیام، شماره ۷۲ از صادق هدایت)
۴.۲) عشق بدون ترس از دیدگاه اسپینوزا
به گفته اسپینوزا، عشق مبتنی بر وابستگی، عشق نیست، بلکه بردگی است. بیشتر مردم در عشق به دنبال امنیت، هویت و معنا هستند. با این حال، برای اسپینوزا، عشق نباید زنجیری باشد که ما را به دیگران متصل کند، بلکه باید تجلی طبیعت آزاد خودمان باشد. او نوشت هر کسی که تصور کند کسی که از او متنفر است، او را دوست دارد، از غمی آمیخته با نفرت نسبت به آن شخص رنج خواهد برد. یعنی زمانی عشق به انتظارات، نیاز به عمل متقابل یا اعتبار وابسته باشد، دیگر منبع شادی نیست و به منبع رنج تبدیل میشود.
با این حال، این بدان مفهوم نیست که اسپینوزا عشق را رد میکرد؛ بلکه آن را نیرویی میدانست که باید از درک ناشی شود، نه از مالکیت. بنابراین، عشق ورزیدن به معنای جستجوی آنچه در دیگری نداریم نیست، بلکه به معنای به اشتراک گذاشتن آنچه از قبل هستیم با اوست. اگر عشق ما مبتنی بر ترس از دست دادن، حسادت یا ترس از کافی نبودن باشد، آنگاه عشق واقعی نیست، بلکه نوعی وابستگی پنهان است.
ارتباط واقعی با شخص دیگر مبتنی بر نیاز نیست، بلکه مبتنی بر آزادی است. فقط کسانی که نه از روی کمبود، بلکه از روی فراوانی عشق میورزند، میتوانند به درستی عشق بورزند. پذیرش این گفته دشوار است، زیرا با مفهوم رمانتیک عشق که بر اساس آن ما باید کامل باشیم، در تضاد است. با این حال، طبق گفته اسپینوزا، هیچ کس نمیتواند دیگری را کامل کند.
اگر خوشبختی خود را در شخص دیگری جستجو کنیم، دیر یا زود رنج خواهیم برد. زیرا هیچ رابطهای نمیتواند جای خالی کسی را که یاد نگرفته با خود در صلح باشد، پر کند. قویترین عشق، عشقی نیست که از ترس تنهایی زاده شده باشد، بلکه عشقی است که بدون توقع، بدون میل به دلبستگی و بدون ترس از دست دادن داده میشود. عشق ورزیدن یعنی فهمیدن. و فهمیدن یعنی پذیرفتن اینکه شخص دیگر مال ما نیست.
۵.۱) ترس(بهشت و دوزَخ ) از دیدگاه حکیم خیام
در فلسفه و جهانبینی خیام، بهشت و دوزَخم جایی در خارج از این دنیا ندارند. اگر وجود داشته باشند، ادامهی رفتار انسان در این دنیا هستند. خیام ترجیح میدهد هر آنچه را که متدینان در زندگی پس از مرگ وعده میدهند، در همین دنیا تجربه کند. از دیدگاه او، کسی که از لذتهای این دنیا لذت میبرد و شاد است، به درستی در بهشت است.
از سوی دیگر، کسی که زندگی را برای خود سخت میکند و محرومیتهای بی سروته را بر خود وادار میکند، در دوزَخمی که خود ساخته است، گرفتار خواهد شد. هر کسی که در این دنیا شاد زندگی کند و از زندگی خود لذت ببرد، بدون شک در بهشت خواهد بود، البته اگر زندگی پس از مرگی وجود داشته باشد. زیرا کسی که زندگی شادی دارد، به کسی ظلم نمیکند و افکار منفی نسبت به دیگران ندارد. دنیا و آخرت برای او بهشت خواهد بود. بنابراین، نباید زندگی را برای خود سخت کرد و نباید به خود وعدهی فردای بهتر داد.
جیحون اثری ز اشک پالوده ماست
دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
فردوس دمی ز وقت آسوده ماست
(ترانه های خیام، شماره ۱۴۲ از صادق هدایت)
در نکته زیرکان دانا نرسی
اینجا به می وجام بهشتی می ساز
کانجا که بهشت است برسی یا نرسی
(ترانه های خیام، شماره ۴ از صادق هدایت)
۵.۱) ترس(بهشت و دوزَخ ) از دیدگاه اسپینوزا
ما تحت تأثیر نگرانیها و پریشانیهایی زندگی میکنیم که ما را فلج میکنند و باعث میشوند برخلاف عقل سلیم خود عمل کنیم. ما از آینده، نظرات دیگران، درد و مرگ میترسیم. با این حال، اسپینوزا به ما هشدار میدهد که همه ترسها از جهل ناشی میشوند. او نوشت: «ترس بدون امید نمیتواند وجود داشته باشد و امید بدون ترس نمیتواند وجود داشته باشد.» این بدان معناست: تا زمانی که امیدوار باشیم جهان آنطور که ما میخواهیم عمل کند، ترس بر زندگی ما مسلط خواهد بود. قدرت ترس در این واقعیت نهفته است که ما را به این باور میرساند که هیچ کنترلی بر زندگی خود نداریم. ما را مجبور میکند به دنبال ناجیان، رهبران و مقامات خارجی باشیم تا به ما بگویند چه کار کنیم و چه فکر کنیم. به همین دلیل است که اسپینوزا ترس را مؤثرترین ابزار دستکاری میدانست: هر کسی که ترس مردم را کنترل کند، اراده آنها را کنترل میکند. دولتها، ادیان و ساختارهای قدرت از ترس استفاده میکنند تا مردم را تحت کنترل خود نگه دارند و آنها را متقاعد کنند که باید از تهدیداتی که اغلب حتی آنها را درک نمیکنند، محافظت شوند. اما هر کسی که ماهیت ترس را درک کند، دیگر برده آن نیست. این به معنای زندگی بیاحتیاط یا نادیده گرفتن خطرات واقعی نیست، بلکه به معنای نداشتن کنترل بر چیزهایی است که نمیتوانیم کنترل کنیم. ترس باعث میشود مشکلاتی را ببینیم که وجود ندارند و ما را مجبور میکند در ترس مداوم از چیزهایی زندگی کنیم که ممکن است هرگز اتفاق نیفتند. از نظر اسپینوزا، دانش تنها راه غلبه بر ترس است.
هرچه جهان را بهتر درک کنیم، قدرت آن بر ما کمتر میشود. آنچه زمانی ما را میترساند، تسلط خود را از دست میدهد. وقتی ترس قدرت خود را از دست میدهد، آزادی به یک شیوه ملموس زندگی تبدیل میشود.
۶.۱) تفکر درست(نیکی و بدی) از دیدگاه حکیم خیام
بسیاری از ما زمانی که مشکلی داریم، پیوسته از دنیا، خدا و زندگی شکایت میکنیم. ما همه چیز و همه کس را که در دسترس ماست - از خدا و کار گرفته تا پدر و مادر، همسر و فرزندان - سرزنش میکنیم. ما هرگز در نظر نمیگیریم که منبع همه مشکلات ما ممکن است در درون خودمان باشد.
هر کاری که انجام میدهیم، درست مانند قانون عمل و عکسالعمل نیوتن، به خودمان باز میگردد. ما خودمان منبع همه خوبیها و شادیها، و همچنین همه ناتوانیها و اندوهگین هایی هستیم که در زندگی برای ما رخ میافتد.
فارغبودن ز کفر و دین، دینِ من است
گفتم به عروسِ دهر: «کابینِ تو چیست؟»
گفتا: «دلِ خُرَّمِ تو، کابینِ من است»
(ترانه های خیام، شماره ٧٥ از صادق هدایت)
۶.۲) تفکر درست(نیکی و بدی) از دیدگاه اسپینوزا
اسپینوزا استدلال میکند که تفکر درست تنها راه رسیدن به آزادی واقعی است. اکثر مردم باور دارند که آزاد هستند، تنها به این دلیل که میتوانند بین گزینههای مختلف انتخاب کنند. با این حال، برای اسپینوزا، این یک توهم است. کسانی که به صورت تکانشی عمل میکنند یا توسط احساسات خود یا انتظارات دیگران هدایت میشوند، آزاد نیستند.
بنابراین، آزادی به راستین شامل انجام فوری آنچه میخواهیم نیست، بلکه شامل درک این است که چرا آنچه را که میخواهیم میخواهیم. او نوشت، یک فرد تا زمانی که بر اساس فکر زندگی میکند، آزاد است. این بدان مراد از کلام نیست که خرد باید احساسات را نادیده بگیرد، بلکه به این کلام است که آنها نباید ما را بدون درک ما کنترل کنند. مشکل این است که بسیاری آزادی را با آسودگی فوری خواستههای خود اشتباه میگیرند. با این حال، اسپینوزا هشدار میدهد که یک فرد بدرستی آزاد کسی نیست که از هر انگیزهای پیروی کند، بلکه کسی است که ذات خرد خود را درک میکند.
خشم، حسادت، چشمداشت و دلبستگی کنترل نشده احساساتی هستند که ما را اسیر میکنند و بازدارنده در مسیر آزادی هستند. نه به این دلیل که به خودی خود بد هستند، بلکه به این دلیل که قضاوت ما را مبهم میکنند و ما را برده واکنشهای خودکار میکنند. خرد، آنطور که برخی باور دارند، سرد یا غیرانسانی نیست، بلکه مسیری است که به ما اجازه میدهد همانند با آنچه درست برای ما خوب است عمل کنیم. این بدان معنا نیست که ما همیشه باید به درستی بر اساس استدلال باشیم، بلکه خرد باید راهنمای ما باشد. اسپینوزا به ما نشان میدهد که هرچه جهان و طبیعت خود را بهتر درک کنیم، از توهمات و انتظارات کاذب مستقلتر خواهیم بود. بنابراین، آزادی به معنای زندگی بدون قوانین نیست، بلکه به معنای زندگی با فهم است. کسانی که به این حالت دست یافتهاند، دیگر زندانی محیط خود نیستند، زیرا منبع قدرت خود را در درون خود یافتهاند.
۷.۱) آرامش درونی(زندگی در لحظه اکنون) از دیدگاه حکیم خیام
یکی از بزرگترین احساسات شادی که یک فرد میتواند در زندگی به آن دست یابد، زندگی در اینجا و اکنون است. ما بیشتر وقت خود را برای فکر کردن به گذشته و آینده استفاده میکنیم. پشیمانی از گذشته، برنامهریزی برای فردا یا آرزو کردن میکنیم. این دقیقاً همان چیزی است که خواب است، زیرا گذشته و آینده فقط رویا هستند. با این حال، وقتی از آنچه انجام میدهیم آگاه میشویم، از خواب بیدار میشویم و در اینجا و اکنون زندگی میکنیم.
در صحن چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
(ترانه های خیام، شماره ۱۲۰ از صادق هدایت)
واندیشه فردات به جز سودا نیست
ضایع مکن ایندم از دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست
(ترانه های خیام، شماره ۱۳۵ از صادق هدایت)
۷.۲) آرامش درونی(زندگی در لحظه اکنون) از دیدگاه اسپینوزا
اسپینوزا پیشنهاد میکند که آرامش درونی را در هماهنگی با طبیعت پیدا کنیم. با این حال، این به معنای عقبنشینی در جنگل یا منزوی کردن خود از جهان نیست، بلکه به معنای پذیرش این است که ما بخشی از یک کل بزرگتر هستیم که نمیتوانیم آن را کنترل کنیم. او نوشت: «انسان آزاد به ندرت به مرگ فکر میکند و خرد او نه در فکر کردن به مرگ، بلکه در فکر کردن به زندگی است.» زندگی در ترس از نداشتن ها یا دگرگونی ها هیچ استفادهای ندارد. طبیعت مسیر خود را طی میکند - با یا بدون رضایت ما. هر چه زودتر این را درک کنیم، زودتر میتوانیم بدون ترس زندگی کنیم.
این دیدگاه به کلی با سایر فلسفههایی که خوشبختی را در آرمانهای دستنیافتنی یا وعدههای زندگی دیگر جستجو میکنند، متفاوت است. برای اسپینوزا، معنای وجود نه در آنچه انتظار داریم، بلکه در آنچه از قبل وجود دارد، نهفته است. خوشبختی هدفی در آینده نیست، بلکه حالتی است که وقتی از مبارزه با امر اجتنابناپذیر دست میکشیم، به وجود میآید.
این از دست داد ن مشکلات نیست که برای ما آرامش میآورد، بلکه درک این نکته است که رنج از مقاومت ما در برابر درستی ها ناشی میشود. کسانی که این را درک می کنند، دیگر زندگی را به عنوان میدان نبرد نمیبینند، بلکه آن را به عنوان تجلی طبیعت ساده میبینند. اسپینوزا هیچ راه خروج آسانی پیشنهاد نمیکند یا وعده صلح فوری نمیدهد. آموزههای او مستلزم دگرگونی عمیق جهانبینی ماست. اما کسانی که آنها را میفهمند، آزادی را کشف میکنند که به هیچ چیز خارجی وابسته نیست، چیزی که کمتر کسی به آن دست مییابد. خوشبختیای که تحت تأثیر شرایط قرار نمیگیرد. زندگیای که در آن دیگر از لحظه حال فرار نمیکنیم، بلکه آن را با شفافیت کامل زندگی میکنیم. و شاید این در نهایت تنها راه برای پیروزی بر ترس، شک و رنج باشد.
منابع
صادق هدایت، ترانه های خیام ، ۵۱۲ کیلو بیت
باروق اسپینوزا، اخلاق ، ۳.۵ مگا بیت
باروق اسپینوزا، اسپینوزا، ۱.۵ مگا بیت
چهارشنبه 18 تير 2584